۶۴-سله:در شوش قدیم که وسایل حمل و نقل ناچیز و ارتباط با شهرها به سختی صورت می گرفت، بعضی از مردم از جمله روستاهای اطراف، اقدام به تولید وسایلی می کردند که بسیار کار برد داشتند.
یکی از این وسایل که با استفاده از ساقه های باریک و نرم درختانی مانند بید درست می شد، “سله” نام داشت.گاه در درون آن، میوه و سبزیجات قرار می دادند و زمانی نیز به عنوان پوشش بر روی مواد غذایی یا جوجه کشی، استفاده می شدند.
این وسیله از ته کوچک تر و از دهانه بزرگ تر بود.سبکی آن در حمل و نقل از مزایای آن بود.این وسیله را می توان از صنایع دستی محسوب داشت که درب اصلی حرم، همراه با سایر وسایل به فروش می رسید.
۶۵- علاگه:در اوایل دهه چهل، که کم کم وسایل پلاستیکی وارد زندگی مردم گردید، شوشی ها به خصوص زن ها، علاقه زیادی به خرید آن ها نمودند.یکی از این وسایل “علاگه” نام داشت که مشبک و دارای دو دسته بود.
این وسیله، هنگام خرید میوه یا مایحتاج غذایی، مورد استفاده قرار می گرفت.از مزایای آن می توان به تغییر شیوه حمل مواد اشاره نمود زیرا قبل از آن، وسایل بر روی سر گذاشته می شدند.
۶۶-نون بازاری:شوش قدیم در تولید انواع مواد غذایی خودکفا بود.گوشت به وفور یافت می شد زیرا دامداری رونق داشت.لبنیات فراوان بود زیرا انواع حیوانات اهلی مانند گاومیش و گاو، نگه داری می شدند.
تولید گندم و جو و نیز برنج محلی، کافی و با تولید آرد، تهیه نان خانگی به وسیله زنان، رایج بود اما در عین حال و برای تامین نان زوار و سیاحان، نانوایانی در شوش تاسیس گردید.
گاه، و به دلایلی مانند بیماری مادر یا زایمان، خانواده از نان نانوایان استفاده می کردند.به این نان ها “نون بازاری” می گفتند که طرفداران زیادی نداشتند.
۶۷-تپاله:در دهه سی که شوش از دو انرژی، برق و گاز محروم بود، مردم برای تامین سوخت خانگی، از چوب های بیشه که در اصطلاح هیزم می گفتند، استفاده می کردند.در کنار آن، زغال چوب و زغال سنگ هم، استفاده می شدند.
با کمبود این وسایل، زن ها نیز به فکر تامین منابع سوخت بودند و از صبح زود به این کار می پرداختند.یکی از این سوخت ها “تپاله” نام داشت که در واقع از فضولات حیواناتی مانند گاو و گاومیش تهیه می شدند.
زن ها با حمل سله های خود، مدفوع این دو حیوان را جمع آوری کرده، سپس در معرض آفتاب گذاشته تا خشک شوند.این ماده سوختی گرچه دوام چوب و زغال ها را نداشت اما مشکل گرم کردن تنور و نیز گرم کردن آب برای تهیه چای را رفع می کرد.
۶۸-تسله:از دیگر وسایل سوخت که می توان از آن یاد کرد “تسله” است.این ماده از فضولات الاغ تهیه می شد.علت استفاده از آن، سختی تهیه چوب و زغال برای بعضی از خانواده ها بود.
از نظر دیگر، گاه وجود گاو و گاومیش به اندازه ای نبود که سوخت زمستانی را کافی نماید لذا از این ماده به عنوان رفع کمبود استفاده می گردید.این سوخت بسیار ضعیف و گذرا بود و شعله چندانی نداشت ولی برای رفع بعضی از مشکلات مانند گرم کردن خانه،کارساز بود.
۶۹-دله: وسایل نشیمن، یکی از مهم ترین راه ها برای جذب مشتری میان بازاریان شوش بود. به دلیل اینکه بیشتر مشتریان از روستاهای اطراف بودند و معامله ها به صورت تهاتر یا کالا در برابر کالا صورت می گرفت، لذا زمان بر بود.
از این نظر، مغازه دار از وسایل فلزی خود مانند حلبه های روغن نباتی یا ظروف روغن ماشین و امشی به عنوان صندلی استفاده می کردند تا مشتری با نشستن بر آن ها خسته نشود.
به این وسایل که کاربرد فراوانی حتی در آرایشگاه ها داشتند”دله” می گفتند.به طور مثال به آرایشگاه های سیار، سلمونی دله می گفتند زیرا حمل آن ها به دلیل سبکی، آسان بود.
۷۰-دلال:شوش دهه سی و چهل، ترمینال مسافربری نداشت.به تازگی و در میانه دهه چهل، وسایلی مانند مینی بوس های کوچک، به حمل مسافر به شهرهای دزفول، اندیمشک و اهواز مشغول شدند.راه دزفول از اندیمشک می گذشت و یک مسیر بود.
راننده مینی بوس، وسیله را اطراف فلکه چاهیده پارک می کرد و افرادی با صدای بلند ، دزفول، اندیمشک می گفتند تا آن کامل شود.به این افراد مسافر جمع کن، “دلال” می گفتند.
او برای هر تکمیل، حق الزحمه ای از راننده دریافت می کرد.میزان آن بسته به تعداد مسافرین بود.هیچ راننده ای حق نداشت بدون دادن حق دلال، مسافرکشی کند.معروف ترین این دلال ها، مرحوم عبدالزهرا جلالی و مرحوم نامدار ساجدی بودند.
۷۱-دلاک:شوش قدیم دارای شغل های متعددی بود.در آن زمان که پزشک در شهر بسیار کم بود، افرادی که آرایشگر بودند، به کار ختنه نوزادان نیز می پرداختند.
آن ها با استفاده از تیغ سلمانی، کار ختنه را انجام داده و سپس نوزاد را به مدت کوتاهی در درون تشت پر از خاکستری قرار می دادند تا خون آن بند شود.به این افراد “دلاک” می گفتند.
دلاک بعد از دریافت دستمزد، نوزاد را رها کرده اما بعد از چند روز برای بررسی، دوباره نوزاد را معاینه می کرد.این کار بدون شک دارای اشکالات بهداشتی بود اما برای مردم آن زمان، تنها چاره کار محسوب می شد.امروزه خبری از دلاک ها نیست.
۷۲-سلمونی:یکی از کلمات قدیمی در شوش “سلمونی” بود.در واقع، مردم به آرایشگرها که سنتی هم بودند سلمونی می گفتند.البته برای درک بهتر، کلماتی را همراه آن به کار می بردند.
به طور مثال، مغازه سلمونی به معنای مکان و نیز”اسا سلمونی” به معنای آرایشگر بود.به طور کلی در شوش قدیم نام افراد را قبل از سلمونی ذکر می کردند تا منظور مشخص تر شود.
عباراتی مانند “نبی سلمونی” یا “علی سلمونی” نشان دهنده افراد معینی بود و البته با رحیم دلاک تفاوت داشت.
۷۳-دگله:خیاطی در شوش قدیم تنها در داشتن یک چرخ خیاطی خلاصه می شد.کار خیاطان در آن زمان، دوختن لباس های سنتی مردانه و زنانه بود.این خیاطان، مرد و مهاجر دزفول بودند.
یکی از انواع لباس هایی که می دوختند” دگله” نام داشت و خیاط معروف آن را “دگله دوز” می نامیدند که تخصصی محسوب می گشت.
این لباس، مردانه بود.شکل آن شبیه دشداشه اما کوتاه تر از آن و نیز گشاد تر بود. آستین های بلندی داشت و رنگ پارچه آن ثابت و بیشتر، تیره رنگ به خصوص قهوه ای و دستمزد دوخت آن از سایر لباس های مردانه بیشتر بود.
نوشتار : استاد جعفر دیناروند